سه شنبه , ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دکتر حسام فیروزی رواندرمانگر کودک، نوجوان و خانواده - Dr Hesam Firoozi

نگاهی به مقوله سُود، شَرطی شدن و پاداش در فرهنگ ایرانی

نگاهی به مقوله سُود، شَرطی شدن و پاداش در فرهنگ ایرانی – دنیایی ما قواعد و چهار چوب هایی دارد که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم محکوم به اجرای آنها ایم. این قوانین و چهارچوب ها را ما تعیین نکرده ایم که بتوانیم تغییری در آنها ایجاد کنیم.

یکی از این قوانین ، جاذبه زمین است که در صورت رعایت آن آسیبی به ما وارد نخواهد شد و اگر بخواهیم آنرا در معادلات روزمره خود حذف کنیم یا آنرا نادیده بگیریم آسیبهای پیاپی در انتظارمان خواهد بود.همچنین از دیگر قوانین حاکم میتوان به نقش اکسیژن در حیات اشاره کرد.

یکی از این قوانین که قرار است در این نوشتار به آن بپردازیم، قانون سود است. این قانون حکایت از آن دارد که هیچ موجودی، رفتاری یا عملی را انجام نمیدهد مگر سودی در آن نهفته باشد.

از فتوسنتز گیاهان تا شکار حیوانات، از گرده افشانی گل ها و درختان تا جفت گیری حیوانات.

انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست وهر رفتاری که از ما انسانها سر میزند برای ارضاء نیازی طراحی شده است.

از جمله این رفتارها میتواند به مسواک زدن، دعوا کردن، ازدواج کردن، نماز خواندن، کار کردن، درس خواندن، مصرف الکل، روزه گرفتن و انواع و اقسام اعمالی که از ما سر میزند ، اشاره کرد

بر طبق نظریه ویلیام گلاسر، روانپزشک و مبدع تئوری انتخاب و واقعیت درمانی، همه انسان ها ۵ نیاز اساسی دارند که این نیازها توسط ژن ها هدایت شده و ژنها ما را موظف به ارضای آن نیازها میکنند.

این ۵ نیاز اساسی شامل : نیاز به بقاء، نیاز به قدرت و ارزشمندی، نیاز به عشق و تعلق، نیاز به آزادی و نیاز به تفریح میباشد.

همانطور که گفته شد، تمام اعمالی که از ما سر بزند، (یا نزند) یک “رفتار” محسوب شده و آن رفتار نیز برای ارضاء نیازی از سوی ما طراحی و اجرا میشود، اگر چه این رفتار که برای ارضاء این نیاز طراحی شده ممکن است آن نیاز را ارضاء نکند.

فردی را در نظر بگیرید که در باتلاقی افتاده، ظرف نیاز به بقاء او در حال خالی شدن است و او باید رفتاری را برای خود طراحی نماید تا این نیاز را برآورده سازد. در واقع خواسته آن فرد نجات است که در صورت رسیدن به آن خواسته، آن نیاز ارضا خواهد کرد.

اگر این فرد رفتاری که از خود بروز می دهد، رفتار موثری باشد، نجات پیدا خواهد کرد و اگر رفتار ناموثری که متناسب با آن نیاز نیست(مانند دست و پا زدن) انتخاب نماید، طبیعتا آن نیاز ارضا نخواهد شد.

به سه واژه ؛ “رفتار”، “خواسته” و “نیاز” توجه کنید:

✅ “نیاز”، همان پنج دسته ای هستند که توسط ژن ها ایجاد میشوند.

✅ “خواسته”، آن چیزی است که باعث ارضاء نیاز میشود 

✅ “رفتار” عملی است که ما را به خواسته میرساند.

در مثال فوق “نیاز”فرد بقاء ، “خواسته”او نجات از باتلاق و “رفتار” آن فرد، دست و پا زدن یا ثابت ماندن روی سطح باتلاق است.

ما انسانها برای ارضاء نیازهای اساسی خود، در طول شبانه روز رفتارهای بسیاری را طراحی میکنیم که بخشی از آنها موثر و بخشی نیز ناموثرند.

میتوان اینگونه به این قضیه نگریست که در دوران کودکی، رفتارها (کاری که از کودک سر میزند)، در اکثر موارد متناسب با خواسته کودک نیست، چرا که کودک ابزاری بنام تعقل ندارد و عدم حضور این ابزار یعنی قطع ارتباط رفتار با خواسته.

در دوران نوجوانی، رفتار و خواسته گاهی با یکدیگر همخوانی دارند، گاهی ندارند و این تنها در انسان بزرگسال(بالغ به لحاظ روانی) است که رفتار و خواسته با یکدیگر در ارتباطند.

با این اوصاف کودک چون تعقل ندارد، قدرت تشخیص و تمییز بین رفتار موثر و غیر موثر را ندارد و این والدین و نگهدارندگان کودک هستند که باید با روشهای خاصی، او را به گونه ای هدایت کنند که نه تنها آسیبی به او وارد نشود بلکه رفتارهایی را در او نهادینه کنند تا بتواند مهارت درک ومواجه شدن با قوانین حاکم بر دنیا را به دست آورد.

✍️قسمت دوم

واژه ای در فرهنگ تربیتی ما وجود دارد به نام “شرطی شدن”. اصل این کلمه، “condition” بوده که واژه ای است روسی، که به زبان انگلیسی رفته و از انگلیسی به فارسی آمده و به غلط، “شرطی شدن” ترجمه شده.

متاسفانه کلمه “شرطی شدن” از ریشه “شرط” وام گرفته و “شرط” در زبان فارسی بار معنایی منفی دارد و این بار منفی به این واژه نیز سرایت کرده و “شرطی شدن” را آلوده خود نموده است .

این در حالی است که “condition” در علم روانشناسی به معنای “حالت دهی”،”شکل دهی” و “بار آوری” است .

شرطی شدن در عمل به این معنی است که به چیزی حالت(شکل) دهیم، درست شبیه قالبی که برای شکل دادن به یک ستون سیمانی استفاده می شود.

همانگونه که میدانیم، سیمان در ابتدا رَونده و سیال است و برای شکل دادن به او از قالبی استفاده میشود تا ابتدا او را نگهدارد و از پاشیده شدنش جلو گیری کند. پس از اینکه حالت و شکل خود را گرفت یا اصطلاحا سفت شد، آن قالب ها از دور آن برداشته میشوند ،حال سیمان شکل لازم را به خود گرفته است.

کودک انسانی نیز به واسطه عدم حضور تعقل در دوران اولیه رشد، نیازمند قالبی است تا بتوان با استفاده از آن، رفتارهایی موثر که برای ارضاء نیازهایش در آینده لازم دارد در او شکل داد و درونی کرد.

کودک در سنین اولیه رشد نه تنها تعقل ندارد بلکه منطق و انتزاع نیز در او شکل نگرفته است .

در واقع این سه عنصر(تعقل، منطق و انتزاع) ابزارهای اصلی هستند که برای شناخت و ادراک واقعیت های دنیا به آنها نیازمندیم.

بنابر این کودکی که فاقد این عناصر است قابلیت اینکه برای او توضیح دهیم و منطقی حرف بزنیم ، ندارد.

حال باید در چنین موقعیتی، روشی اتخاذ گردد که نه تنها به رشد روانی کودک آسیبی وارد نیاورد، بلکه بتواند رفتار های لازم را در او نهادینه کرده و شکل و فرم دهد.

این روش همان تکنیک “پاداش دهی” است که به اشتباه با شرطی شدن یا باج و رشوه هم معنی گرفته میشود و والدین و مربیان را به خطا انداخته تا این تکنیک موثر را کنار گذارند.

میدانیم که؛ سیستم روان انسان بر پایه عنصری همچون؛ “کام”، “ناکامی” و “رنج” طراحی شده . بدین معنی که اگر به خواسته ای که دارد برسد و کام دریافت کند، میزان رنج او کاهش یافته و رضایتمندی در او ایجاد می شود و اگر به خواسته ای که دارد نرسد و ناکام شود، میزان رنج افزایش یافته و نارضایتی در او بوجود خواهد آمد.

با توجه به این توضیحات میتوان چنین برداشت کرد که کودک با این ابزارهای محدود، تنها قادر است نگاهی عینی، آنهم از نوع مطلق و سفت (concrete) به دنیا داشته باشد. این در حالی است که نگاه ما بعنوان بزرگسال انتزاعی (abstract) است.

برای توضیح و تفکیک این دو مفهوم ( مطلق و انتزاعی) به مثال زیر توجه فرمایید:

مادری به کودک خود که در حال گریه کردن است میگوید؛

“بس کن دیگه….سَرم رفت!!!”

و کودک با تعجب از مادر سئوال می کند که ؛

“کجا رفت؟؟؟؟”

در واقع مادر از یک مفهوم انتزاعی استفاده کرده ولی کودک به واسطه نداشتن انتزاع ، از آن مفهوم برداشت عینی کرده .

درست مثل اینکه شما یک تلوزیون سیاه و سفید داشته باشید ولی تصاویر رنگی برای تلوزیون شما ارسال شود.

نصیحت کردن به کودک نیز همین نقش را دارد. چون او قادر نیست مفاهیم انتزاعی نصیحت را از والدین دریافت کند، گیج میشود و کلا به حرفهای شما اهمیتی نمی دهد و اگر والدین دانش لازم را نداشته باشند به نصایح خود ادامه داده و در نهایت وقتی میبینند که کودک به آنها عمل نمیکند از او خشمگین شده و از تکنیک های تربیتی آسیب زننده مانند تحقیر و داد و کتک و…. استفاده میکنند.

کافی است در اینجا برای اینکه کودک خواسته والدین را اجرا کند از تکنیک های “تشویق” ، “ترغیب” و “پاداش” استفاده شود.

ولی همانطور که توضیح داده شد باور غیر موثر والدین به اینکه؛

 “کودک با این کار شرطی میشود”

 “یکسری کارها وظیفه اوست و باید انجام دهد”

 “در آینده عادت میکند برای انجام هر کاری، پاداشی دریافت کند”

مانع استفاده آنها از چنین تکنیک های موثری می شود.

✍️قسمت سوم (آخر)

در اینجا لازم میدانم در باره چند مفهومی که در پاراگراف های بالا به کار رفت توضیحاتی بدهم ؛

“تشویق” به معنای شوق ایجاد کردن است .

“ترغیب” به معنای رغبت و انگیزه دادن است.

این دوهمان تکنیک هایی هستند که در تبلیغات کالا استفاده میشود. در تبلیغات نیز کالایی را که ما نمی شناسیم ابتدا معرفی و سپس شوق و رغبت خرید آن را در ما ایجاد می کنند . 

آنها برای فروش کالای خود، نه ما را مجبور به خرید می کنند و نه ما وظیفه داریم از آنها خرید کنیم . همچنین در هیچ فرهنگی برای اینکه کسی کالایی را خریداری کند به او توهین نمی کنند و ناسزا نمی گویند!!!

همانگونه که در ابتدای بحث نیز گفته شد ما انسانها تنها و تنها برای رسیدن به سود که همانا ارضاء یکی از نیازهاست قدم بر می داریم .

لازم است به نکته ای مهم اشاره کنم که این سود میتواند مادی و یا معنوی باشد. مثلا ما وظیفه نداریم به کسی کمک کنیم، سود حاصل از احساس ارزشمندی است که ما را به سمت انجام آن سوق میدهد. همچنین وظیفه نداریم کار کنیم …… مگر سودی در آن نهفته باشد.

همانگونه که راننده آژانس و فروشنده مغازه هم وظیفه ندارند به ما خدمات یا کالایی بدهند، مگر در ازاء دریافت سود.

حال ممکن است این سوال در ذهن ایجاد شود که؛

با این اوصاف تکلیف فداکاری و گذشت و ایثار و نماز و عبادت و…. چه میشود؟ باید گفت همه آنها هم اگر سودی در آن نبینیم انجامش نخواهیم داد همانطور که گفته شد این سود قرار نیست صرفا مادی باشد . در واقع این سود باید بتواند یکی از ۵ نیاز اساسی ما را ارضاء نماید.

در این جا تفاوت بین “پاداش” و “رشوه” نیز برای در بهتر این مفهوم کمک کننده خواهد بود.

“پاداش” به سودی گفته می شود که بعد از انجام رفتاری که از کودک خواسته ایم به او میدهیم در حالی که “رشوه” را قبل از انجام رفتار یا عملی که از کودک خواسته ایم، پرداخت میکنیم.

به مثال زیر توجه کنید؛

وقتی مسواک زدی، میتونی برنامه مورد علاقه ات و ببینی(پاداش)

برنامه مورد علاه ات و ببین ولی بعدش برو مسواک بزن(رشوه)

پاداش های عینی به کودک باعث میشود آن رفتار بعد از چندین بار تکرار درونی شده و به رفتار عادی کودک تبدیل شود، همچنین در موقع انجام آن کار، بار مثبت حاصل از شوق رسیدن به خواسته بر روی آن کار نیز تاثیر گذاشته و آنرا خوشایند تر می کند .

در حالی که کودک در قبال گرفتن رشوه ممکن است آن کار را انجام ندهد ویا با اکراه و به زور انجام دهد و شوقی نیز برای انجام کار نداشته باشد.

من و شما نیز اگر بدانیم در قبال انجام کاری به خواسته مورد علاقه امان می رسیم، انجام آن کار معنای مثبت تری به خود خواهد گرفت.

در پایان به نسب نرم افزاری در کودک اشاره خواهم کرد که کودک را با یکی از قوانین مهم دنیا آشنا خواهد کرد به نام قانون گارسون.

دنیا گارسون ندارد، سلف سرویس است.

والدینی که برای کودک خود از دو سالگی به بعد همچنان نقش گارسون را ایفا میکنند، مانع دستیابی کودک در آینده به این مهم میشوند که دنیا سلف سرویس است و هر کسی باید بشقاب خودش را برای سرو نیازهایش بردارد.

نرم افزار اینگونه باید نصب شود که کودک برای رسیدن به خواسته هایش ابتدا باید تلاش کرده، وپس ازکسب امتیاز لازم به خواسته اش برسد.

متاسفانه باور نا موثری در برخی از والدین وجود دارد مبنی بر اینکه

“کودک باید چشم دل سیر باشد” 

چنین باوری مانع نسب این نرم افزار شده و متاسفانه بد افزاری به خاطر عادت به گارسون داشتن نسب می گردد که در آینده نگاه کودک را به این سمت سوق میدهد که دنیایی که به من سرویس نمی دهد جای بدی است و این نگاه مانع لذت بردن فرد از دنیا خواهد شد.

✍️دکتر حسام فیروزی

?درمانگر و مشاور خانواده، کودک و نوجوان

⏱زمستان ۱۳۹۵ تهران

آدرس کوتاه این مطلب:

همچنین ببینید

  🌟🌟 دوره آموزشی ارتباط فردی و زوج شامل 🌱 واکسیناسیون روانی ازدواج 🌱 خودشناسی …

Call Now Button

آژانس دیجیتال مارکتینگ لوبیا